یادداشت های یک دختر

ساخت وبلاگ
رفتیم گرونترین هتل این شهر

رستوران 

غذا خوردیم 

بلند شدیم 

یادم اومد عکس نگرفتم

حالا بقیه اول عکس بعد غذا

+ نوشته شده در  شنبه سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 0:22  توسط ساناز  
یادداشت های یک دختر ...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazma بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 21:54

یه دوستی داشتم  از سوم هنرستان  تا الان  یه بار بهم گفت  یکی اومد خواستگاری  و نمیدونم قبول کنم یا نه منم فکر کردم تازه اومده خواستگاری با گفته هاش بعد فهمیدم 6 ماه عقد بودن نگفت بعدش 1 ماه دنبال خرید عقد بوده و هفته اخر گفت  منم قشنگ چرت ج دادم وقتی دیروز پ داد  هرچی من هیچی نمیگم همه واسم شاخ شدن  یادداشت های یک دختر ...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazma بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 21:54

آرزو میکنم بزرگ بشین

واسه هرکس که کوچکتون کرد

یادداشت های یک دختر ...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazma بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 6 تير 1396 ساعت: 21:54